تلنگر
#تلـــــنگر
اگر در زندگی چیزی یا کسی را
از دست دادی اما در عوض
خودت را پیدا کردی
تو یک برنده ای …
#تلـــــنگر
اگر در زندگی چیزی یا کسی را
از دست دادی اما در عوض
خودت را پیدا کردی
تو یک برنده ای …
مطالبات اخلاقی و فرهنگی مقام معظم رهبری(مدّ ظله العالی) از حوزه علمیه
اهمیت تهذیب نفس در حوزه
«مسأله ديگر در نظام رفتارى و اخلاقى حوزهها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلى مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسألهى تهذيب نيازمند است. كسانى كه رشتههاى رفتارشناسى عمومى را مطالعه مي كنند و كار مي كنند، اين را تأييد مي كنند. امروز در همهى دنيا اينجور است كه وضع نظام مادى و فشار مادى و ماديت، جوان ها را بىحوصله مي كند؛ جوان ها را افسرده مي كند. در يك چنين وضعى، دستگير جوان ها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مىبينيد عرفانهاى كاذب رشد پيدا مي كند و يك عدهاى طرفشان مي روند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزهى علميه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر- نيازمند تهذيب است» (بيانات رهبری در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
«عزیزان من! وقتش حالاست. از این فضاى معنوى، مواریث و یادگارهاى معنوىاى كه در این فضا انباشته است، استفاده كنید. مرحوم سیّد حسین رضوى، از همین آستان مقدّسه و از علماى اوایل قرن چهاردهم است كه از حالاتش نقل مىكنند، مثلاً در قنوت نماز وتر، دعاى «ابى حمزه» را از ابتدا تا انتها مىخوانده است! چنین عابدان و زاهدانى را این حوزه تربیت كرده است. من از بزرگان حوزه خواهش مىكنم، درس اخلاق و تهذیب را براى جوانان مستعد، روشن و نورانى - كه در این حوزه فراوان هستند - جدّى بگیرند».
تکریم اساتید و مراجع تقلید
«مسأله بعدى، مسأله نظام رفتارى و اخلاقى حوزههاست؛ كه همين تحول - اگر تحولى انجام ميگيرد- بايد ناظر به اين جهت هم باشد. چند تا سرفصل در اين خصوص وجود دارد كه من اينجا يادداشت كردهام: تكريم اساتيد؛ نظام رفتارى و اخلاقى ما در حوزهها بايد در اين جهت حركت كند. تكريم استاد، تكريم عناصر فاضل، بخصوص تكريم مراجع تقليد. هر كسى آسان به حد مراجع معظم تقليد نميرسد؛ صلاحيتهاى زيادى لازم است. غالباً مراجع قلههاى علمى حوزههاى علميه محسوب ميشوند. بنابراين احترام مراجع بايستى محفوظ باشد؛بايد تكريم شوند» (همان).
«احترام به استاد هم يك مسأله است. يكى از سنتهاى رائج حوزههاى علميه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمين» مينوشتند، كه متعلم در مقابل معلم چه وظائفى دارد و معلم چه حقوقى بر او دارد؛ همچنان كه متقابلاً متعلم بر معلم حقوقى دارد. اينكه استاد بيايد بگويد و برود، نه؛ حرف شاگرد را ميشنفتند، گوش ميكردند. اينها از قديم معمول بوده است. در همين زمان ما بعضى از بزرگان بودند، الان هم هستند؛ شاگرد بعد از درس، تا خانهى استاد او را همراهى ميكرد؛ بحث ميكرد، صحبت ميكرد، سؤال ميكرد. گعده، گعدهى علمى؛ نشست، نشست تحقيقى و سؤال و جواب؛ اينها سنتهاى خوب حوزهى ماست. ديگران ميخواهند اينها را از ما ياد بگيرند، ما بيائيم اينها را تبديل كنيم به روشهاى ديگران كه منسوخ و كهنه است؟! پس اين سنتها بايد باقى بماند و تقويت شود. تحول به معناى تغيير اينها نيست» (بيانات رهبری در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
تدوین شرح حال بزرگان و معرفی قلههای تهذیب
«ما قلههاى تهذيب داريم. در همين قم، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، مرحوم علامهى طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدينى (رضوان اللَّه تعالى عليهم) قلههاى تهذيب در حوزه بودند. رفتار اينها، شناخت زندگى اينها، حرفهاى اينها، خودش يكى از شفابخشترين چيزهائى است كه ميتواند انسان را آرام كند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى كند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله شاگردان مرحوم آخوند ملاحسينقلى تا مرحوم آقاى قاضى و ديگران و ديگران؛ اينها برجستگانند. به نحلههاى فكرى و عرفانى اينها هم كارى نداريم. در اينجا مسأله، مسأله نظرى نيست. بعضىها نحلههاى مختلفى هم داشتند. مرحوم سيد مرتضى كشميرى (رضوان اللَّه تعالى عليه) يكى از اساتيد مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى است؛ اما نحله فكرى اينها بهكلى از هم متفاوت است. ايشان از داشتن يك كتابى بشدت منع ميكند، ايشان به آن كتاب عشق ميورزد؛ منافاتى ندارد. همين بزرگانى كه در مشهد بودند، مردمانى بودند كه ما اينها را به تقوا و طهارت و پاكيزگى شناختيم؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى، مرحوم حاج شيخ مجتبى و امثال ايشان؛ اينها هم همين جورند. عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوى، يك سخن برخاسته از دل شفا ببخشد و اين زنگار را برطرف كند. بنابراين ما اينجا بحث عرفانهاى نظرى را نداريم» (بيانات رهبری در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
«فرض بفرمائید یکی از کارهائی که خیلی تأثیر دارد، بیان شرح حال بزرگان اهل تهذیب و اهل اخلاق است. دربارهی اینها کتاب بنویسید و هیمنها را بین طلبهها پخش کنند…» (در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه، 1389).
«راهش اینهاست؛ یعنی وصل کردن به این منابع اخلاقی و معرفتی و اهل حال و اهل ذکر و اهل خشوع ؛ والاٌ درس حرفهای اخلاق هیچ فایدهای ندارد . گفتن اخلاق اصلاً درس نیست، اخلاق یک صیرورت است. باید استاد کاری کند که شاگرد صیرورت اخلاقی پیدا کند. به نظر من این جزو کارهای لازم است. اینجوری باید طلبهها را به مسأله اخلاقی کشاند» (در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه، 1389).
استخراج و انتشار مکتوبات اخلاقی بزرگان اهل تهذیب
«… یا همین مکتوباتی که از اینها باقی مانده منتشر شود. مثلاً مرحوم آقای قاضی مکتوباتی دارد که اینها مستقلاً چاپ نشده؛ توی یک شرح حالی – شرح حال هم خیلی شرح حال خوبی نیست – اینها آمده؛ اشعار مرحوم آقای قاضی هم آنجاست. … ایشان توی شعرهاشان نصایحی دارند، مکتوباتی دارند، به خود آقای طباطبائی نامه دارند، به مرحوم حاج حسن الهی – اخوی آقای طباطبائی – نامه دارند به دامادشان مرحوم آقای شریفی، که پدر همین آقای شریفی رفیق شماهاست، که نمی دانم حالا قم است یا زابل است، نامه دارند. خوب اینها واقعاً در بیاید، استخراج شود و یک گروهی بنشینند کار کنند. مرحوم آسید محمد حسن – پسر ایشان – که این کتاب را تنظیم کرده و خوب هم تنظیم نکرده، او فوت شد؛ اما پسر دیگر ایشان – آسید محمد علی– هست بروند او را پیدا کنند و این نوشتهها را بگیرند. نوشتههای مرحوم بهاری هم همینطور. درسهای مرحوم حاج آقا حسین فاطمی هم همینطور. در همین قم یقیناً کسانی هستند که از ایشان یادگارهائی دارند، چیزهائی دارند؛ از اینها استفاده شود. آقای آسید ابراهیم خسروشاهی با مرحوم آقای فاطمی مرتبط و مأنوس بود؛ احتمالاً ایشان یادداشتهائی از مرحوم فاطمی در اختیار دارد»(در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه، 1389).
تأکید بر عرفان عملی به جای پرداختن به عرفان نظری
«عرفان نظری اصلا در اینجا مورد نظر ما نیست و فایده ای هم ندارد. واقعاً عرفان نظری فایده ای ندارد… اما عرفان نظری هیچ کس را بالا نمی برد… آنچه که طلبه را بالا می برد، تزکیه میکند و معراج طلبه میشود، عرفان نظری نیست؛ اگر چه عرفان نظری هم ممکن است کمکهایی بکند. باید این عرفان عملی را این حالت سلوک را توی طلبه راه انداخت»» (در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه، 1389).
تشویق طلاب ممتاز
«به نظرم میآید از جمله چیزهائی که میتواند طلبه موجود را یک مقداری پایبند کند- حالا اینها راههای میانی است، اصولی نیست- یکیاش همین مسأله تشویقهاست. یکی از برنامهها این باشد که طلبههای ممتازی انتخاب شوند و اینها تشویق شوند. تشویق خیلی مؤثر است» (دیدار با اعضای جامعه مدرسین، 6/8/89).
بیان برخی از مصادیق تهذیب در حوزه
1. تهیه نظام جامع نماز شب
«ما همّت میکنیم، طلبه را اهل نماز شب کنیم؛ این خیلی کمک می کند. برنامه ریزی کنید که از میان پنجاه هزار طلبه حوزه قم - حالا با حذف یک عده خیلی پائینترها و یک عده خیلی پیرترها- اقلاً سی هزارتاشان هرشب نماز شب بخوانند اگر این شد، به نظر من از جهت اخلاقی راه میافتد. بنابراین لازم است نظام جامع در همه این زمینهها تهیه شود».
2. انس با ادعیه و مناجات
«طلبه بايد با دعا، با ذكر و با مناجات انس پيدا كند. طلبه بايد زندگى خود را يك زندگى دينىِ محض بكند. طلبه بايد دل خود را پاك و صاف كند، تا وقتى در مقابل انوار معرفت و توفيقات الهى قرار گرفت، تلألؤ پيدا كند؛ برادران! بدون اينها نمىشود. ما كسانى را داشتيم كه از لحاظ علمى، مراتب بالايى هم داشتند و مغزشان قوى بود؛ اما دل و روحشان ضعيف و آسيبپذير بود. وقتى اينجا آن بنيه معنوى و دينى ساخته نشود، آنجا كه پاى مقام و امكانات مادّى به ميان مىآيد، انسان مىلرزد؛ آنجا كه پاى فداكارى به ميان مىآيد، انسان مىلرزد و نمىتواند جلو برود؛ آن وقت چهطور مىشود يك ملت و يك مجموعه را هدايت كرد؟ بايد عمل كنيم، تا بتوانيم اثر بگذاريم …» (سخنرانى در اجتماع طلاب و فضلاى حوزهى علميهى قم، ۱۳۷۰/۱۲/۰۱).
3. توصیه به نافله، قرآن و نماز اول وقت
«نافله بخوانید، قرآن بخوانید، نماز اول وقت بخوانید که این سه چیز برای طلبه واجب است. نمیخواهم بگویم که واجب شرعی است؛ واجب وظیفهای و شغلی است. طلبهای که با قران انس نداشته باشد، طلبهای که اهل نافله نباشد، طلبهای که نمازش را آخر وقت بگذارد، چیز مهمی کسر دارد» (بیانات رهبری در مراسم عمامه گذاری، 26/10/1372).
4. تقوا؛ نماز شب، دعا، زیارت، توسل و رفتن به مسجد جمکران
«برادران عزيز! طلاب و فضلاي جوان! اين بنيه در جواني شكل ميگيرد. در جواني خودتان را بسازيد؛ شما روزگارهاي مهم و حساسي را در پيش خواهيد داشت. اين كشور و اين نظام و اين نهضت عظيم اسلامي در سطح عالم، به شماها احتياج خواهد داشت؛ از لحاظ معنوي بايد خودتان را بسازيد. البته نقشه، نقشه آساني است؛ اما پيمودنش اراده ميخواهد. نقشه، يعني تقوا؛ تقوا، يعني پرهيز از گناه؛ يعني اتيان واجبات و ترك محرمات؛ كار را با اخلاص انجام دادن و از ريا و فريب دور بودن. برخلاف آنچه كه تصور ميشود، اين كارها در دوران جواني بسيار آسانتر است؛ به سن ماها كه برسيد، كار مشكلتر خواهد شد. بنابراين، ارزش تدين، يكي از آن ارزشهاست؛ اين ارزش بايستي رعايت شود. نماز شب خواندن، نافله خواندن، دعا خواندن، ذكر گفتن، متوجه خدا بودن، زيارت رفتن، توسل كردن و به مسجد جمكران رفتن، سازنده است؛ اينها شما را پولادين خواهد كرد. نميشود يك حوزهي ايدئال داشته باشيم، درحاليكه اين چيزها در طلابش نباشد» (بيانات در آغاز درس خارج فقه 31/06/1370).
5. پرکاری و خستگی ناپذیری
«طلبه جوان و روحانی، باید پُرکار و پرتلاش باشد و از کار خسته نشود. اندکی احساس خستگی و میل به راحتطلبی، کار را خراب خواهد کرد؛ باید خستگیناپذیر باشید… همه باید روحیه دنبالهگیری و کنجکاوی داشته باشند. من به طلبههای جوان توصیه میکنم، دنبال کار را بگیرید و خسته نشوید. هر کاری که شروع میکنید، تا نهایت آن کار بروید و احساس کسالت و ملامت نکنید» (12/11/1366).
6. تقدم تهذیب بر علم آموزی
«من توصيه به خشوع و ذكر و تقوا و سعى براى تقرب الىاللَّه را براى طلاب واجبتر ميدانم تا توصيه به علم، كه مايه اصلى كارشان علم است. اگر علم باشد، تقوا نباشد، اين علم ميشود بىفايده، گاهى هم مضر. عالمانى داشتيم- چه علم دينى، چه علم غير دينى- كه نه فقط از اين علم بهرهاى نبردند و بهرهاى نرساندند، بلكه وزر و وبال شد. اين روح معنويت در كالبد علم و عالم لازم است» ( بیانات در جمع علما و روحانیون شیعه و سنی کرمانشاه،۱۳۹۰/۰۷/۲۰).
7. توصیه به رعایت زیّ طلبگی و تلاش برای حفظ قداست روحانیت
«يك چيز ديگرى كه در باب روحانيت شرط و لازم است كه ما دقيقاً و جداً به آن توجه كنيم، مسألهى حفظ قداست روحانى است. روحانيت داراى قداست است. مردم به من و شما كه نگاه مىكنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصى براى ما باز مىكنند و يك تقدسى قائلند. بعضى از گناهانى كه خودشان مىكنند، خيال مىكنند ماها نمىكنيم؛ بعضى از كارهاى خيرى كه خودشان انجام نمىدهند، خيال مىكنند ما انجام مىدهيم؛ خيال مىكنند ماها دائم در حال ذكر الهى و توجه به پروردگار - كه غالباً از آن غفلت مىشود - هستيم؛ يك چنين تصوراتى دربارهى ما دارند. البته اين تصورات را نبايد تقويت كرد. امام سجاد (سلاماللَّه عليه) در يكى از ادعيهى صحيفهى ثانيهى سجاديه از خداى متعال شش چيز مىخواهد، كه يكىاش اين است: «و لبّاً راجحاً»؛ باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در اين زمينه گرفتاريم. بايد باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد. اين قداست را چگونه حفظ كنيم؟ حفظ قداست با سلامت مالى، سلامت اخلاقى و حفظ زىّ طلبگى است. نمىگوييم عباى پاره به دوشمان بيندازيم؛ معناى زىّ طلبگى اين نيست. معنايش اين است كه در دنياطلبى مثل دنياطلبان عمل نكنيم؛ هر چه هوس كرديم، بخواهيم. من قبلها روايتى ديدم كه هر كس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مركوبى كه دلش خواست سوار شود، اين شخص پيش خداى متعال ملعون است. اين شأن پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چيز را هوس مىكنيم، اما حالا پول نداريم، بهمجردى كه پول گيرمان آمد، فوراً مىرويم آن را تهيه مىكنيم؛ منتظريم كه از اين صد جزء اشرافيگرى، وقتى اين يك جزئش فراهم شد، نود و نه جزء ديگر را هم در فرصتهاى ديگر همينطور بتدريج فراهم كنيم. اين شأن طلبگى نيست. شأن طلبگى اين است كه انسان يك زىّ متوسطى همراه با قناعت، سلامت مالى و سادگى به طور نسبى براى خودش نگه دارد. سلامت اخلاقى، خيلى مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد»
(بیانات رهبری در جمع روحانیون استان سمنان،۱۳۸۵/۰۸/۱۷).
8. ضرورت حفظ شور و نشاط جوانی
«طلبه بايد روحيه جواني را با همه خصوصيات جواني حفظ كند … اين جواني، نبايد به پيري تبديل شود. اگر جوان ما ظاهراً و سنّاً جوان، ولي روحيتاً پير و بينشاط و بيحوصله و بيابتكار و نااميد باشد، بسيار چيز بدي است. طلبه بايد منشأ اميد و شور و نشاط و تحرك باشد» (سخنراني در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاي حوزهي علميه قم، 04/11/1369).
9. حفظ ارزشها؛ ارزش علم وجهاد
«يك مسئله، مسئله ارزشها در حوزه است. طلاب بايد ارزشهايي را بهعنوان ارزشهاي ثابت و زوالناپذير همواره بهياد داشته باشند كه ازجمله آنها، ارزش علم و ارزش جهاد است. ارزش جهاد را دست كم نگيريد. طلبهي جهادگر، طلبهي تلاشگر، طلبهي بسيجي، طلبهاي كه آماده است تا در ميدانهاي خطر حضور پيدا كند، اين طلبه است كه اگر با ابزار علم مجهز شد، آنوقت دنيايي در مقابل او ديگر تاب نميآورد… نظام حوزه بايستي اين ارزشها را رشد بدهد و پيش بياورد…» (سخنراني در اجتماع طلاب و فضلاي حوزهي علميهي قم،01/12/1370).
10. زهد و ساده زیستی
«مسئله تهذيب اخلاق، مسئله سادهزيستي، مسئله اعراض از زخارف دنيا را بايستي در حوزههاي علميه جدي گرفت. اينطور نباشد كه طلبه به خاطر خانهاش - كه دو خيابان تا محل درس فاصله دارد - به فكر ماشين شخصي بيفتد. ماشين چيست؟ از اول، بناي كار طلبگي بر عسرت و بياعتنايي به زخارف دنيوي بود؛ اما حالا فوراً به فكر بيفتيم كه يك ماشين شخصي و يك خانهي كذايي داشته باشيم! البته بايد حداقل معيشتي وجود داشته باشد؛ طوري كه انسان ذهنش مشغول آن چيزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و كار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما اينطور نباشد كه طلبگي هم به چيزي مثل بقيه كارهاي ديگري كه بعضي ميکنند - دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اينها رفتن - تبديل شود. اين عيب خيلي بزرگي است كه بايد بشدت از آن جلوگيري شود» (بيانات در آغاز درس خارج فقه، 31/06/1370).
مراقبت از گرایشها و احساسات انقلابی طلاب
«يك مسأله ديگر در زمينه نظام رفتارى و اخلاقى حوزه، مسأله گرايشها و احساسات انقلابى در حوزه است. عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينهورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ ميخواهند اين فضا را بشكنند. شما ديديد در يك دورهاى شهادت را زير سؤال بردند، جهاد را زير سؤال بردند، شهيد را زير سؤال بردند، نظرات امام را زير سؤال بردند، پيغمبران را زير سؤال بردند! مسأله اين نيست كه فلان زيدى با اين مفاهيم مخالف است؛ مسأله اين است كه اين مخالفت از نظر دشمن بايد در جامعه مطرح شود؛ فضاسازى شود و فضاى انقلابى بشكند. در حوزهى علميه همه بايد به اين مسأله توجه كنند. در متن جامعه اينجور است، طبعاً در حوزههاى علميه هم اينجور است. ميدانند كه شُماى روحانى فقط يك فرد نيستيد؛ مستمع داريد، علاقهمند داريد؛ بنابراين در محيط پيرامون خودتان اثر ميگذاريد. ميخواهند فضاى انقلابى را بشكنند، روحانى انقلابى را منزوى كنند. تحقير بسيج، تحقير شهيد، تحقير شهادت، زير سؤال بردن جهاد طولانى اين مردم اگر خداى نكرده در گوشه و كنار حوزه به وجود بيايد، فاجعه است. بزرگان حوزه بايستى مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند» (بيانات رهبری در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
پرهیز از افراط و تفریط و درک پیچیدگیهای شرائط زمانه
«يك نكته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابى حوزه است، كه متن حوزه غالباً همين جوانهاى پرشور و طلاب انقلابى هستند. عزيزان من! آينده مال شماهاست، اميد آيندهى كشور شماها هستيد؛ بايد خيلى مراقبت كنيد. درست است كه جوان طلبهى انقلابى اهل عمل است، اهل فعاليت است، اهل تسويف و امروز به فردا انداختن كار نيست، اما بايد مراقب باشد؛ مبادا حركت انقلابى جورى باشد كه بتوانند تهمت افراطىگرى به او بزنند. از افراط و تفريط بايستى پرهيز كرد. جوانهاى انقلابى بدانند؛ همان طور كه كنارهگيرى و سكوت و بىتفاوتى ضربه ميزند، زيادهروى هم ضربه ميزند؛ مراقب باشيد زيادهروى نشود. اگر آن چيزى كه گزارش شده است كه به بعضى از مقدسات حوزه، به بعضى از بزرگان حوزه، به بعضى از مراجع يك وقتى مثلاً اهانتى شده باشد، درست باشد، بدانيد اين قطعاً انحراف است، اين خطاست. اقتضاى انقلابيگرى، اينها نيست. انقلابى بايد بصير باشد، بايد بينا باشد، بايد پيچيدگىهاى شرائط زمانه را درك كند. مسأله اينجور ساده نيست كه يكى را رد كنيم، يكى را اثبات كنيم، يكى را قبول كنيم؛ اينجورى نميشود. بايد دقيق باشيد، بايد شور انقلابى را حفظ كنيد، بايد با مشكلات هم بسازيد، بايد از طعن و دق ديگران هم روگردان نشويد، اما بايد خامى هم نكنيد؛ مراقب باشيد. مأيوس نشويد، در صحنه بمانيد؛ اما دقت كنيد و مواظب باشيد رفتار بعضى از كسانى كه به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نكند، شما را از كوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى يك چيز لازمى است. البته اين را هم به همه توصيه كنيم كه نيروهاى انقلابى را متهم به افراطىگرى نكنند؛ بعضى هم اينجورى دوست ميدارند. عنصر انقلابى، جوان انقلابى، طلبهى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم كنند به افراطىگرى؛ نه، اين هم انحرافى است كه به دست دشمن انجام ميگيرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، نه از اين طرف» (بيانات رهبری در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
کرسی های آزاد اندیشی (نهضت آزادفكرى و آزادانديشى)
«يكى از موضوعاتى كه حتماً لازم است من عرض بكنم، مسأله آزادانديشى است كه در بعضى از صحبتهاى آقايان بود. چرا اين كرسيهاى آزادانديشى در قم تشكيل نميشود؟ چه اشكالى دارد؟ حوزههاى علميه ما، هميشه مركز و مهد آزادانديشىِ علمى بوده و هنوز كه هنوز است، ما افتخار ميكنيم و نظيرش را نداريم در حوزههاى درسىِ غير حوزه علميه، كه شاگرد پاى درس به استاد اشكال كند، پرخاش كند و استاد از او استشمام دشمنى و غرض و مرض نكند. طلبه آزادانه اشكال ميكند، هيچ ملاحظه ى استاد را هم نميكند. استاد هم مطلقاً از اين رنج نميبرد و ناراحت نميشود؛ اين خيلى چيز مهمى است. خوب، اين مال حوزه ماست. در حوزه هاى علميه ما، بزرگانى وجود داشته اند كه هم در فقه سليقه ها و مناهج گوناگونى را ميپيمودند، هم در برخى از مسائل اصولىتر؛ فيلسوف بود، عارف بود، فقيه بود، اينها در كنار هم زندگى ميكردند، با هم كار ميكردند؛ سابقه حوزه هاى ما اينجورى است. يكى، يك مبناى علمى داشت، ديگرى آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه كنيد، از اين قبيل مشاهده ميكنيد…
يك نفرى نظر فقهى ميدهد، نظر شاذّى است. خيلى خوب، قبول نداريد، كرسى نظريه پردازى تشكيل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بيايند اين نظر فقهى را رد كنند با استدلال؛ اشكال ندارد. نظر فلسفى اى داده ميشود همينجور، نظر معارفى و كلامى اى داده ميشود همينجور. مسأله تكفير و رمى و اين حرفها را بايستى از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علماى برجسته و بزرگ؛ يك گوشه اى از حرفشان با نظر بنده حقير مخالف است، بنده دهن باز كنم رمى كنم؛ نميشود اينجورى، اين را بايد از خودِ داخل طلبهها شروع كنيد. اين يك چيزى است كه جز از طريق خودِ طلبهها و تشكيل كرسيهاى مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفكرى و آزادانديشى كه عرض كرديم، ممكن نيست. اين را عرف كنيد در حوزه علميه؛ در مجلات، در نوشتهها گفته شود. يك حرف فقهى يك نفر ميزند، يك نفر رساله اى بنويسد در ردّ او؛ كسى او را قبول ندارد، رساله اى در ردّ او بنويسيد. بنويسند، اشكال ندارد؛ با هم بحث علمى بكنند. بحث علمى به نظر من خوب است» (بيانات معظم له در ديدار جمعى از اساتيد، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههاى علميه كشور، ۱۳۸۶/۰۹/۰۸).
حضور فعال روحانیت در عرصههای اجتماعی و سیاسی
«روحانيون وظائف اجتماعى هم دارند. روحانيون بايستى در مسائل اجتماعى وارد شوند؛ منتها آن نكتهى اساسى اين است كه اين ورود روحانى در مسائل اجتماعى بايد ورود همراه با روحانيت باشد، نه با تحكم؛ اگر با تحكم شد، ديگر فايدهاى ندارد. خصوصيت روحانى اين است كه با روحانيت، با اخلاق، با نصيحت، با ارائهى راه، اطراف قضيه را آگاه كند، مشتاق كند، قانع كند، به يك كارى وادار شوند. اگر با تحكم شد، فايدهاى ندارد. روحانى بايد در مقام روحانى عمل كند. البته اگر شما رئيس جمهور شديد، در مقام رئيس جمهور يك وظيفهى ديگرى داريد، در مقام قاضى يك وظيفهى ديگرى داريد؛ اما در مقام روحانى، وظيفه اين است كه با زبان روحانيت و با زبان انبياء با مردم حرف بزنيد؛ با تحكم نبايد باشد، با روحيهى سياسىكارانه نبايد باشد» (بیانات در جمع علمای شیعه و سنی کرمانشاه، ۱۳۹۰/۰۷/۲۰).
«اولاً حاشيهنشين شدن حوزه علميه قم و هر حوزه علميه ديگرى به حذف شدن مىانجامد. وارد جريانات اجتماع و سياست و مسائل چالشى نبودن، به تدريج به حاشيه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مىانجامد. لذا روحانيت شيعه با كليت خود، با قطع نظر از استثناهاى فردى و مقطعى، هميشه در متن حوادث حضور داشته است. براى همين است كه روحانيت شيعه از يك نفوذ و عمقى در جامعه برخوردار است كه هيچ مجموعهى روحانى ديگرى در عالم - چه اسلامى و چه غير اسلامى - از اين عمق و از اين نفوذ برخوردار نيست.
ثانياً اگر روحانيت ميخواست در حاشيه و در پيادهرو حركت كند و منزوى شود، دين آسيب ميديد. روحانيت سرباز دين است، خادم دين است، از خود منهاى دين حيثيتى ندارد. اگر روحانيت از مسائل اساسى - كه نمونه برجسته آن، انقلاب عظيم اسلامى است - كناره ميگرفت و در مقابل آن بىتفاوت ميماند، بدون ترديد دين آسيب ميديد؛ و روحانيت هدفش حفظ دين است.
ثالثاً اگر حضور در صحنه موجب تحريك دشمنىهاست، اين دشمنىها در يك جمعبندى نهائى مايه خير است. آن دشمنىهاست كه غيرتها و انگيزهها را تحريك ميكند و فرصتهائى براى موجود زنده مىآفريند. هر جا به مجموعه روحانيت يا به دين يك خصومتورزى و كينورزىاى انجام گرفت، در مقابل، حركتى سازنده از سوى بيداران و آگاهان انجام گرفت…
رابعاً با بىطرف ماندن روحانيت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب نميشود كه دشمن روحانيت و دشمن دين هم بىطرف و ساكت بماند؛ «و من نام لمينم عنه». اگر روحانيت شيعه در مقابل حوادث خصمانهاى كه براى او پيش مىآيد، احساس مسئوليت نكند، وارد ميدان نشود، ظرفيت خود را بروز ندهد، كار بزرگى را كه بر عهده اوست، انجام ندهد، اين موجب نميشود كه دشمن، دشمنى خود را متوقف كند؛ بعكس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف كردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال كردند، به فعاليت خودشان افزودند و پيش آمدند…» (بيانات رهبری در ديدار طلاب حوزه علميه قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۹).
«من هميشه به دانشجوها و طلبهها مىگويم، به شما هم عرض مىكنم، و اين به همه روحانيت مربوط مىشود: بايد سياسى باشيد؛ منتها نه به معناى ورود در باندها و جناحهاى سياسى؛ نه به معناى ملعبه و آلت دست شدن اين يا آن حزب يا گروه سياسى، يا سياستبازان حرفهاى؛ اين مطلقاً مورد نظر نيست؛ بلكه به معناى آگاهى سياسى، قدرت تحليل سياسى، داشتن قطبنماى سالم سياسى كه جهت را درست نشان بدهد. گاهى ما طلبهها اشتباه مىكنيم؛ قطبنماى ما درست كار نمىكند و جهتيابى سياسى را درست نشان نمىدهد. اين، چيزى نيست كه به خودى خود و يك شبه به وجود بيايد؛ نه، اين مُزاولت در كار سياست لازم دارد؛ بايد با مسائل سياسى آشنا شويد، حوادث سياسى كشور را بدانيد و حوادث سياسى دنيا را بدانيد. طلبهها امروز به اينها نياز دارند. يك گوشهاى نشستن، سرخود را پايين انداختن، به هيچ كار كشور و جامعه كارى نداشتن و از هيچ حادثهاى، پيشآمدى، اتفاق خوب يا بدى خبر نداشتن، انسان را از جريان دور مىكند. ما مرجع مردم هم هستيم؛ يعنى مورد مراجعهى مردميم و اگر خداى نكرده يك علامت غلط نشان بدهيم، يا يك چيزى كه مطلوب دشمن است بر زبان ما جارى بشود، ببينيد چقدر خسارت وارد مىكند. بنابراين، يك وظيفهى مهمى كه امروز ماها داريم، ارتباط با سياست است. كنارهگيرى از سياست درست نيست و كار روحانى شيعه نيست» (بیانات رهبری در جمع روحانیون استان سمنان،۱۳۸۵/۰۸/۱۷).
«مراقب باشيد كه دستهبنديها و جناحبنديهاى سياسى در حوزه نفوذ و رشد نكند. جهت سياسى طلاب، همان جهت سياسى نظام و انقلاب است؛ همان جهت انقلاب را بايد انشاءاللَّه در تبليغات و در برخورد با مردم- قولاً و عملاً-پى بگيريد» (سخنرانى در اجتماع طلاب و فضلاى حوزهى علميه قم، ۱۳۷۰/۱۲/۰۱).
لزوم مطالعه آثار شهید مطهری در حوزه
«من لازم مي دانم و بارها هم اين نکته را گفته ام که همه ي طلاب و همه ي اهل منبر، يک دور آثار آقاي مطهري را بخوانند. مرحوم شهيد مطهري (رضوان الله عليه) گرايش سلوکي و معنوي هم داشت؛ يک مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردي امام، يک مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردي مرحوم علامه ي طباطبايي، يک مقدار هم بعدها با بعضي از اهل دل و اهل حال مأنوس و آشنا شده بود. ايشان اهل گريه و تضرع و دعاي نيمه شب بود؛ بنده از نزديک اطلاع داشتم. در آثار ايشان اين رشحه معنوي، توحيدي و سلوک کاملاً مشهود است. يکي از کارهاي لازم در حوزهها مطالعه آثار ايشان است. جوانان عزيز ما بايد با آثار شهيد مطهري آشنا شوند. اگر بنده ميخواستم برنامه حوزه علميه قم را بنويسم، بلاشک يکي از مواد برنامه را اين ميگذاشتم که کتابهاي آقاي مطهري خوانده شود، خلاصهنويسي شود و امتحان داده شود» (بيانات رهبری در ديدار علما و روحانيون استان همدان،۱۳۸۳/۰۴/۱۵).